دیشب یک پیامی دریافت کردم مبنی بر اینکه امروز معارفه و راند کنسله و دیگه نفهمیدم کلن چی شد :)) از خوشحالی روحم به ملکوت اعلا پیوسته بود.ب مامان گفتم معلومه این استادا خیلی باشعورن :)) به به :))
امروز خوابیدم تا لنگ ظهر وقتی بیدار شدم دیدم عه :/ مامان نیست و رفته سر کار .یک مقداری غم اندود شدم :))
ب۶اید روپوش ها و لباس اتاق عملم رو اتو بزنم برا فردا آماده باشم.پتو و ملافه و یک دست لباس خونه و شلوار راند و یک مقدار چیز میز آماده کنم ببرم.یادم باشه یک لاکر تحویل بگیرم و وسایلمو بذارم توش. امیدوارم لاکر پاویون داخل بخش خالی باشه تا مجبور نباشم وسایلامو بذارم تو پاویون اصلی :/ پارسال پاویون داخل بخش نه مهر داشت نه سجاده و نه قبله ش معلوم بود :/ این وضعیت دقیقا برای پاویون بیمارستان روانپزشکی هم تکرار شد.یک لحظه حس کردم دانشجو خارجی در خارج از کشورم :))
آقا یک مقدار کشک دارم ک عاشقشونم :)) فقد نمیدونم بذارمشون بیرون از یخچال یا تو یخچال.حس کردم هنوز خوب خشک نشدن :)
درباره این سایت