این همه رفتم رو منبر خطبه خوندم همش پرید! هرچی نوشته بودم پاک شد لعنتی :)) دیگه مجبورم Abstract بنویسم:
داشتم میگفتم که جهاد با نفس کار خیلی سختیه.پرهیز از دروغ،ریا،خوردن غذاهای خوشمزه و به مقدار زیاد :)) خوابیدن،استراحت کردن،تنبلی و کار نکردن.دارم از گشنگی میمیرم و با اینکه روزه نیستم و میدونم قراره ناهار بخورم اما هی انواع و اقسام خوراکیا میان توی مغزم رژه میرن.خدایا چرا منو اینقد شکمو و تنبل و از زیر کار در رو آفریدی؟ هوم؟ خوب من باید خیلی سختی بکشم تا آدم شم.همش دلم میخاد درس نخونم :)) بخوابم:)) غذا بخورم :/
بیا و یک کاری کن،این نفس اماره منو در حالت Anesthesia قرار بده بی زحمت پروپوفولی،تیوپنتالی چیزی بده که خوب بخوابه تا من بتونم به کارام برسم.
امیدوارم بعد از این ۳۰روز بتونم سرمو بالا بگیرم با افتخار بگم من تونستم از پس همه این چلنج ها بربیام و یک آدم جدیدی بشم با توانایی های شگفت انگیز :))
کم نیستش که،الکی نیستش که،جهاد با نفسه :)) علی الخصوص قسمت نخوردن و پرهیز غذایی و کار کردن و بهونه نیاوردن :))
خدایا کمکم کن.باشه؟ مچکرم
درباره این سایت